۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

مادر


دیروز دکتر به داروهای مادرم دارویی اضافه کرد، آمپول را که زد آوردیمش خانه، کلافه بود از گرما، روی سرامیک می نشست، سه کیلویی هندوانه خورد، خاکشیر، آب یخ هم ماشا الله. شب تب کرد سریع بردیمش بیمارستان، دکتر کشیک آزمایش خون برایش نوشت که ببیند سطح گلبول های سفیدش در چه حدی است. در اورژانس بستری اش کردند صبح که من پیشش بودم جواب آزمایش آمد که خوب بود و خطر رفع شده بود.
از وقتی آوردمش خانه نشسته است و با دماسنج هر ده دقیقه یکبار دمای بدنش را چک میکند، قبل از چای، بعد از چای،  قبل از هندوانه، بعد از هندوانه،خلاصه هر عملی که خودش انجام میدهد یا تحت تاثیر اعمال دیگر قرار میگیرد دماسنج را سریعا زیر زبان گذاشته و دما را می سنجد. آخرین باری که دما را اندازه گرفت 38.5 بود. سراسیمه خواهرم پرسید بازم داری تب میکنی که. مادرم با خون سردی جواب داد نه همین الان چایی خوردم بخاطر اونه نترس، دوباره که دماسنج را گذاشت خوشبختانه فرضیه اش اثبات شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر